طبیعت بهره مندی از آرامش ، ذاتی دارد که این ذات با خوی فطری  انسانس سازگاراست  و دائم مرگ را صدا می زند.چون مرگ ، در عین ناباوری، عینیت حیات است. هیچ چیزی جز مرگ نمی تواند انقدر حیات را آکنده از عطر مفهوم و معنا و هویت کند. آرامش ، تنهایی را ندا می زند، کنج نشینی از گزند و نژند زبان و افعال دیگران فرا می خواند. جنگلی پر درخت، و آب و صدای چکاوک را می خواهت، گویی بهشت.. و بهشت فرای مرگ است. پس باید از‌گذر مرگ با قدم ذهن گذشت.. و اعبد ربک حتی یأتیک الیقین.